تمدن درة نيل و درة سند سهم چشمگيري در فرهنگ و تمدن جهان داشته است، اما آغاز فلزكاري (= متالوژيك) در اين تمدنها بسيار ديرتر از فلات ايران بوده است. تا هزارة پنجم پيش از ميلاد ، ايران دوران سنگ را طي ميكرد، ولي در همين زمان « مس » نيز شناخته بود: قطعههاي مس را حرارت ميدادند و با كوبيدن آن شكلهاي محدودي به آن داده ميشد ، يعني از طريق چكشه كردن مس، چاقو ، سنجاق ميساختند.
آغاز دوران مفرغ در ايران ، هزارة سوم پيش از ميلاد است. در تپة حسنلو نمونههايي از قالبهاي سنگي به دست آمده كه فلز ذوب شده را در اين قالبها ميريختهاند و به آن شكل ميدادهاند.
اشياء كشف شده نشان ميدهد كه در دورة ايلاميها ، فلز همچون يك كالاي اقتصادي محسوب ميشده است . در اغلب الواح مكشوفه ، شرح وضع بازرگاني روشن شده است . در اين زمان گروههايي دوره گرد كارشان فلز كار ميبود ، بيشتر در نواحي غرب ايران و دامنههاي زاگرس ميگشتند و به آناتولي ( تركيه امروز ) سفر ميكردند. در هزارة دوم پيش از ميلاد ، آهن شناخته شد و گفته ميشود كه طلا بسيار زودتر از مس شناخته شد، به ويژه در ايران ، ذرات طلا از آبهاي روان رودخانه ها به دست آمد.
از ميان اين آثار فلزي ، مهمتر از همه مفرغهاي لرستان است كه قدمت آنها به سه هزار سال پيش از ميلاد ميرسد، اين آثار كه اينك در موزههاي جهان پراكنده است ، آثاري است رمزي ، هرچند غالب اين آثار براي رفع نيازمنديهاي روزمره ساخته ميشده است، ولي فرم اين آثار نزديك به طبيعت نيست ، بلكه نشاني است از طبيعت ، و گاه نيز نشانهاي از عقايد مذهبي قومي كه شايد در دامنة جبال زاگرس ميزيستهاند، اين مفرغها ، بسيار متنوعاند و شامل زيورها ، انگشتري و حلقهها ، دستبندها با اشكال جانوري و سنجاقها با سر مدور ، لوحهها كمربندها ، تيردانها و آبخوري كاسه ، ليوان ، جام مجسمههاي جانوران و موجودات خيالي و اشيائي شبيه به عَلم يا بُت و دهانههاي اسبها – به شكل بزكوهي و اسب شير.
منطقة اشياء برنزي لرستان از جنوب آذربايجان غربي تا شوش پراكنده است . همزمان با اين اشياء مفرغي ، كارهاي فلزي تپه مارليك به ويژه جام معروف طلايي آن و همچنين جامهاي طلايي حسنلو و جام طلاي كلاردشت و اشياء فلزي و طلايي تپه زيويه كردستان از شاهكارهاي هنري ايران به شمار ميآيند. اين اشياء كشف شده ، علاوه بر هنر فلزكاري ، از حيث نقش و نگارها نيز بيانگر داستانها و مضامين اساطيري آن زمانند.
فلزكاري در دورة هخامنشيان بسيار مورد توجه بوده است: داريوش نخستين پادشاهي است كه به ضرب سكة فلزي پرداخت. هنر فلزكاري اين دوره ، حتي بر حجاريهاي تخت جمشيد نيز تأثير نهاده است، زيرا در پارهاي از نقوش برجستة تخت جمشيد ، جامهاي زريني در دست آورندگان هداياست، كه بخوبي اين تأثير را نشان ميدهد.
آنچه از فلزكاري و جواهرسازي هخامنشي تا كنون به دست آمده ، ميتوان نمونه آورد ظروف دستهداري كه مجسمة جانوري در بالاي دستة ظرف قرار گرفته يا دستة جامهايي كه به شكل بز كوهي بالدار ساخته شده است. جامهاي شبيه شاخ جانور و ريتون شكل از طلا و نقره كه به سر حيوان منتهي ميشوند. اشياء تزييني ، همچون دستبند ، انگشتر ، سينه ريز ، سنجاق ، گوشواره ، بازوبند و غيره ، انواع سلاحها و وسايل جنگي مانند سپر ، جوشن ، ساق سبز، كلاه خود ، شمشير ، غلاف شمشير ، نيزه ، خنجر ، تبر و مال بند اسب و غيره.
در اين دوره در هنر جواهرسازي ، نشاندن سنگهاي گرانبها بر فلزات معمول بوده است و ميتوان گفت نوعي ميناسازي رايج بوده است.
از اشياء سيمين دورة اشكاني جز اندكي در دست نيست، اما ساخت آثار مفرغي در اين دوره پيشرفت داشته ، چندانكه به سوريه ، عربستان و فنقيه هم صادر ميشده است. در سال 1934م. آگاهيهاي تازهاي از هنر اين دوره به دست آمد: مجسمههاي مفرغي و نيمه شكسته در گورهاي شمي در نزديك مال امير در جنوب ايران در استان خوزستان. يكي از اين مجسمهها تقريباً كامل مانده و احتمالاً بايد مجسمة يكي از فرماندهان آن روزگار باشد. اين مجسمه جامة ايراني بر تن دارد و حالت او تمام رخ است.
از دورة ساسانيان ، آثار هنري فلزي متنوعي به دست آمده كه نشانگر مهارت و سليقة خاص هنرمندان اين عصر است . مضمون تصويري ظروف به ويژه بشقابهاي نقرهاي اين زمان بيشتر صحنههاي شكار ، تاجگذاري ، انجام تشريفات مذهبي ، گلها و پرندگان ، مجالس ضيافت و خنياگران و رامشگران است . علاوه بر ظروف لب تخت ، كاسه و پياله ، تنگ ، گلدان ، مجسمه جانوران و لوازم تزييني از ورقة نقره ساخته ميشده است . نقوش برجسته و زراندوده بر روي بدنه اين اشياء خودنمايي ميكنند. بجز ظروف نقرهاي ، ظرفهاي برنجي و مفرغي فراواني با همان نقوش و ريزهكاريها و سكه ها و مهرهاي ديگر به يادگار مانده است . ميتوان گفت ظروف فلزي دورة ساساني به ويژه نقرهاي ، از عاليترين نمونههاي فلزكاري خاورميانه است.
|