اين دوره از ادبيات فارسي مربوط به سالهاي 907-1148ق/1501-1735م است . دورة صفويه هر چند از جهت سياسي و مدني و اقتصادي و هنري ، از دورههاي مهم تاريخ ايران به شمار ميآيد ، اما از نظر دانش و ادب اهميت چنداني ندارد و يا آنكه ادب فارسي در بعضي زمينههاي خاص در عصر صفوي پيشرفتي داشته ، ولي در مجموع را انحطاط پيموده است.
در زمان صفويان حاميان ادب فارسي را در دربارهاي هندوستان ميتوان يافت ؛ به ويژه از 932 ق/1526م كه ظهيرالدين بابر به هندوستان حمله كرد و دولت گوركانيان هند را بنا نهاد . موجباتي فراهم شد تا سالها در خارج از ايران ، يك دولت ايراني به دست دولتمردان ايراني ، ابنيهاي ايرانيان را بر پا دارد.
از طرفي در داخل ايران نيز با جانبداريهاي پادشاهان صفوي و نفوذ قزلباشان محيطي مناسب براي نشر فرهنگ و زبان تركي ايجاد شد و ادبيات تركي اعم از تركي جغتايي و تركي ، تركي آذربايجاني و لهجههاي ديگر توسعه يافت و از ميان لهجههاي تركي ، تركي آذربايجان در ايران آن عهد پا گرفت و داراي ادبيات شايستة اعتنا گرديد و نخستين شاعر بزرگ آن ، شاه اسماعيل صفوي بود. با نيرو گرفتن حكومت شيعه در ايران و مهاجرت بسياري از خاندانهاي عربينژاد از دانشمندان شيعه به ايران، مفردات و تركيبات عربي بيش از سدههاي پيشين به زبان فارسي راه يافت و نثر فارسي، به ويژه نثر سادة علمي راه انحطاط پيمود.
در هندوستان نيز پس از زوال بابريان، به ويژه در رقابتي كه بين زبان فارسي و اردو و انگليسي ايجاد شد، زبان فارسي آسيب ديد و بيتوجهي ايرانيان به حفظ زبان فارسي، موجب كاهش نفوذ آن در هندوستان شد.
شعر: يكي از ويژگيهاي مهم ادبيات دورة صفويه ظهور سبك هندي است كه مقدمات آن در حوزة ادبي هرات، به ويژه در عهد سلطان حسن بايقرا و امير عليشيرنوابي پديد آمد و شاعران بسياري-چه در دورن ايران، چه در سرزمينهاي روم و شبه قاره هند از اين سبك پيروي كردند و چون و البته به گروههاي اجتماعي مختلف -بودند و در محيطهاي متفاوت ميزيستند، طرز سخنشان با يكديگر متفاوت بود.
مهمترين قالب شعري در سبك هندي، غزل است، با جايي كه دورة سبك هندي را ، دورة غزل سرايي تاريخ ادب فارسي ميدانند. به غير از غزل عاشقانه، در اين دوره سرودن نوعي غزل حكمي و عرفاني هم معمول بود كه اين امر را ميتوان معلوم آشنايي ايرانيان مسلمان مقيم شبه قاره با انديشههاي عرفاني و جهان بيني ديني هنديان از طريق معاشرت با فضلاي هندي و آشنايي با ترجمه هاي متون هندي دانست. در عصر صفويان، انديشههاي حكمي و عرفاني به صورت نكتهها و مضمونهايي كه حكم مثل ساير دارند، در زبان عارف و عامي به كار ميرفت.
در نيمة نخست سدة 10ق /16 م شيوة تازهاي در غزل سرايي فارسي پديد آمد كه آن را از صورت خشك و بيروح غزل سدة 9 ق متمايز ساخت. اين شيوه كه تا نيمة نخست سدة 11 ق/17م بين غزل سرايان رواج داشت، مكتب وقوع نام گرفت كه پيش در آمدي براي سبك هندي بود. غزل پيروان مكتب وقوع، فاقد صنايع و استعاره و ايهام بود و زباني صاف و صريح و ساده داشت. به اشارة صفا، بابا فغاني پيشرو شاعراني است كه در سدة 10 ق به واقعه پردازي و باريك انديشي مبالغه آميز روي آورند و متأخران شيوة آنان را سبك هندي ناميدند.
شاهكار در غزلهاي دورة صفوي و اوج انديشه و ذوق شاعران اين عصر را در سرودههاي صائب تبريزي (د 1081 ق/167م) ميتوان يافت. شعر صائب علاوه بر عرفان و حكمت، داراي مضمونهاي تازه است و آنچه در مجموع سبك هندي يا اصفهاني خوانده ميشود، به لطيفترين شكلي در غزل صائب هويداست. مهمترين ويژگي سخن صائب، متعادل بودن عناصر مختلف تشكيل دهندة غزل اوست. صائب معروفترين و پر غزلترين شاعر سبك اصفهاني (هندي) است. او بيشتر از هر شاعر ديگر در باب شعر، سبك و سبك هندي سخن گفته، و به اهميت سبك واقف بوده است و ميداند كه شعر يعني سبك، و تا شاعري به سبك خاص خود نرسد، شاعر نيست. شكل اغراق آميز سبك هندي را در سرودههاي ميرزا عبدالقادر بيدل دهلوي (د 1133ق/1721م) ميتوان جست وجو كرد. شفيعي كدكني در شگفت است و افسوس ميخورد كه چرا اين همه خيالهاي شاعرانه بدين گونه دور از سامان طبيعت زبان و طبيعت انديشة بشري عرضه شده است. بيدل كه آخرين شاعر بزرگ دورة بابريان هند است، نوعي غزل عرفاني سرود كه شامل مضامين پيچيده، استعارات رنگين و مبهم و تخيلهاي رمز آميز است و همين امر موجب شده است كه سخن عرفي و كليم و صائب و طالب و نظيري، در مقايسه با او ساده به نظر برسد.
بسياري از شاعران اين دوره با تشويق پادشاهان صفوي به مرثيه سرايي و ذكر مناقب آل علي (ع) روي آوردند و موجب رواج اين نوع شعر شدند.
از ميان شاعران اين دوره، محتشم كاشاني كه معاصر با شاه طهماسب صفوي بود، در مرثيه سرايي نسبت به ديگر شاعران برتري داشت. وي تركيب بندي در دوازده بند در سوگ شهيدان كربلا سرود كه به »دوازده بند محتشم «معروف گرديد و هم چنان مورد توجه و تقليد شاعران مرثيه سراست.
حمايت نكردن پادشاهان صفوي از شاعران در ايران از سويي، و حمايت و تشويق پادشاهان شبه قاره از سخنوران فارسي زبان از سوي ديگر، موجب شد تا در عصر صفوي شاعران بسياري دور از مركز اصلي زبان فارسي ظهور كنند كه اغلب تحصيل كرده و يا از خاندانهاي دانش پژوه نبودند، بلكه پيشه وراني بودند كه از روي طبع به شاعري روي آوردند. در تذكرههاي دورة صفوي به نام شاعراني بر ميخوريم كه حتي در خواندن و نوشتن هم مهارتي نداشتند و تنها از راه معاشرت با شاعران ديگر و از روي قريحه چيزي ميسرودند, پيوند نزديك ادبيات با فرهنگ كوچه و بازار در عهد صفوي يكي از دليلهاي مهم تداول زبان عامه در انار ادبي اين عصر به شمار ميآيد.
متداول شدن ادبيات در ميان طبقات به چندان تحصيل كردن و افزون شدن شمار شاعران موجب شد كه مضامين شعر فارسي بيش از پيش تكراري و ملال آور شود و از اين رو، توجه شاعران اين عهد به »تازه گويي« جلب شد كه به تعبير صفا عبارت از توفيق يافتن شاعر در خلق مضموني بديع است و از آنجا كه خلق مضامين بديع در تمام بيتهاي غزل دشوار مي نمايد در سروده هاي اين دورهگاه به تك بيتهاي بديع در يك غزل بر ميخوريم كه به مرور زمان فقط همان بيت شهر يافت، و »تك بيت سرايي «نيز يكي از ويژگيهاي سبك هندي شده است.
در دورة صفويان سرودن داستانهاي قهرماني و ملي مطرح نبود، اما شاعران اين عهد، به شيوة سرايندگان عهد تيموري منظومههاي تاريخي در احوال پادشاهان و بزرگان روزگار ميسرودند. نوع ديگر منظومههاي داستاني اين عصر، حماسههاي ديني است. اين نوع ادبي نيز در اثر ارج نهادن پادشاهان صفوي به اصول اعتقادي شيعه پديد آمده، و در آن منقبتها ، معجزهها و پيروزيهاي پيامبر اسلام (ص) و بزرگان شيعه موضوع نظم داستانهايي قرار گرفته است كه اغلب فاقد ارزشهاي ادبي، و در شمار آثار متوسط حماسيند.
نثر: نثر فارسي در دورة صفويان در گسترة وسيعي از سرزمينهاي عثماني تا دورترين نقاط هندوستان رواج داشت و آثار فراواني در زمينههاي گوناگون از آن بر جا مانده كه اغلب فاقد ارزشهاي ادبي است, تا جايي كه سستي لفظ و سخافت نسبي انديشه را ويژگي نثر اين دوره ميدانند. ميتوان نثر اين دوره را به 3 قسم ساده، مصنوع و بينابين تقسيم كرد. از نمونههاي كتبي كه به نثر ساده تأليف شده است، ميتوان از تذكرة شاه طهماسب، عالم آراي صفوي، هفت اقليم و مجالس المؤمنين ياد كرد؛ از نمونههاي نثر مصنوع عباس نامة وحيد قزويني و محبوب القلوب ميرزا برخوردار تركمان فراهي ، و از آثار بينابين حبيب السير ، عالم آراي عباسي و احسن التواريخ قابل ذكر است. به طور كلي آثار نثر اين دوره داراي اين نوع است:
1.كتب ادبي، مثل آيين اكبري كه به قول بهار دائره المعارف هندوستان آن عصر است و عيار دانش كه تحرير تازهاي از كليله و دمنه است.
2.كتب تاريخي ، مثل حبيب السير تأليف خواند مير، عالم آراي صفوي تأليف اسكندر بيك منشي، احسن التواريخ تأليف حسن بيك روملو.
3. تذكرهها، مثل مجالس المؤمنين، تحفة سامي، تذكرةهفت اقليم، ترجمة مجالس النفايس، رياض الشعراء
4. فرهنگها ، مثل فرهنگ جهانگيري، فرهنگ رشيدي، غياث اللغات، برهان قاطع، در برخي از اين فرهنگها لغاتي به عنوان پارسي سره آمده كه بيبنياد است و از آنها به لغات دساتيري تعبير ميشود.
5. كتب مذهبي شيعه، مثل جامع عباسي شيخ بهايي، حيات القلوب مجلسي، كلمات مكنونة فيض، گوهر مراد لاهيجي.
6. داستان، داستان نويسي كه نتيجه شغل قصه خواني در دربارها و دستگاه اشراف و اميران آن روزگار است كه بازار آن در هند گرمتر از ايران بود، مثل بازگويي و بازنويسي اسكندر نامه و داراب نامه، و تأليف يا تصنيف طوطي نامه و رزم نامه.
7. ترجمهها ، كه هم از عربي صورت ميگرفت، هم از سنسكريت ، مثل ترجمةمهابهاراتا، و ترجمة نايارانا. |